عضو هیأت علمی دیپارتمنت روابط بینالملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه خاتمالنبیین(ص)-افغانستان
چکیده: (94 مشاهده)
جنگ تجاری آمریکا و چین یکی از بحثهای مهم در عرصه اقتصاد سیاسی بینالملل است. آمریکا در دوره اول و دوم ترامپ به دلیل جلوگیری از کسری ترازتجاری و در عین حال جلوگیری از رشد اقتصادی چین که برآیند آن براساس نظریه مرکانتلیستی در مسیر تقویت قدرت نظامی و سیاسی استفاده خواهد شد؛ تلاشکرد که برکالاهای وارده از چین به آمریکا، تعرفه گمرکی سنگینی را وضع نماید. جنگ تجاری آمریکا و چین، میتواند در سطح فردی، سطح ملی و سطح سیستمی، مورد بررسی قرارگیرد، اما این تحقیق، در سطح سیستمی، سعی کردهاست نقش قدرت نهادی/ ساختاری در جنگ تجاری آمریکا علیه چین را مورد بررسی قراردهد. سؤال ایناست که عوامل ساختار نظام بینالملل از منظر قدرت نهادی/ ساختاری چه نقشی را در جنگ تجاری آمریکا و چین دارد؟ بهباور نویسنده از میان عوامل هر سه سطح مذکور عوامل سطح سیستمی، نقش بسیار مهمی در جنگ تجاری آمریکا و چین دارد. یافتههای تحقیق نشان میدهد که آمریکا، با داشتن ساختارهای مهم امینتی، تولیدی، مالی و دانشی از یکسو و استفاده از سازمان مللمتحد و نهادهای تابعه آن مثل صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، از سوی دیگر، دستبرتری در جنگ تجاری علیه چین دارد. در مقابل، چین هم با رویکرد چندوجهی از جمله «چرخه دوگانه» پاسخی ساختارشکنانه در سطح ساختار بهاین جنگ تجاری داده است. این تحقیق براساس روش کتابخانهای جمعآوری و با روش توصیفی/ تبیینی در قالب نظریه مرکانتلیستی، تجزیه و تحلیل شده است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي